بينا دارابزند: رفراندوم و تحريم انتخابات ۸۴
گويا مباحث مربوط به طرح رفراندوم شصت ميليوني با مقتضيات شرايط کنوني همخواني داشته و توانسته است که نظر طيف وسيعي از سياسيون ايران را به خود جلب کند . ليبيرال هاي حکومتي چون " خاتمي " صحبت از مقدس بودن قانون اساسي کرده و ميگويند : قانون اساسي بازيچه نيست که هروز مورد بحث قرار بگيرد و سست شود يادشان ميرود که همين چند وقت پـيش بود که شوراي تشخيص مصلحت نظام آنرا بازيچه قرار داده و اصل چهل و سوم آنرا به نفع اقازده ها و زالو صفتان هم مسلکشان تغير داده است . تنها مردم ايران هستند که حتي حق حرف زدن درباره ي تغير اصول آن را ندارد !ليبرالهاي ميانه رو چون حجاريان و سـحر خيز و جلايي پور نيز به غير عملي بودن و تخيلي بودن طرح " رفراندم شصت ميليوني " خرده گرفته که پاسخ در خورشان را از قلم شيواي دکتر ناصر رزافشان نوش جان کردند . ميبينيم که جناهاي ليبراليست حکومتي سعي در مخدوش کردن ضرورت طرح اين مبحث در شرايط ِ کنوني دارند اما متوجه نيستند که مواضع اتخاذ شده و سراسيمگي عکس العمل ايـــشان بر خلاف ي نظرشان بيان کننده ي ضرورت و اهميت طرح فوق الذکر بوده و همچنين بيانگرِ قطبي شدن جامعه ي سياسي نسبت به اراء چنين راهکاري از طرف ي نيروهاي دموکرات است .انچه امروز در حال وقوع است از مدتها پيش قابل پيش بيني بود . به ياد دارم در اولين روزهاي بهار ِ 1381 " دکتر عليرضا نوريزاده" هنگام اراء تحليل هاي خود بارها يک سوال را مطرح کرد : چرا خاتمي در مقابل هجوم " اقتدارگرايان " سکوت کرده است ؟! در همان زمان طي نامه اي ( با نام ِ مستعار دياکو ) متذکر گشتم جامعه ي ايران در حال قطبي شدن و جنبش مردمي در جال راديکاليزهشدن است و همواره در چنين حالتي " ليبيراليسم " يا منفعل گشته و يا در سرکوب ِ خيزش هاي مردمي با حکومت مطلقه همکاري ميکند و تاکيد کردم که خاتمي بعنوان يک ليبيرال حکومتي فعلا" منفعل گشته است ـ سپس در نامه ي خود به ايشان پيش بيني کردم که بزودي " جبهه ي دوم خرداد " از هم خواهد پاشيد و جناح هايي از آن بسوي هيئت حاکمه و ديگري بسوي مردم سمت گيري خواهند کرد . انچه امروز در برابر ماست تحقق همين پيش بيني اســـت که در زمان بيان آن فکر نميکردم اين روند 3 ساله تمام بطول انجامد .طرح "رفراندوم شصت ميليوني " . که از طريق ِ همکاري ِ نيروهاي دموکرات و ليبيرال - راديکال مطرح گشت از يک طرف معلول قطبي شدن جامعه ي ايران و از طرف ديگر علت شتاپ اين روند در ميان اردوگاه هاي سياسي در حال تقابل است . شمايل سياسي جامعه ي ايران که نشئت گرفته از اوضاي قطبي شده ي اقتصادي _ اجتماعي در ميان لايه هاي ثروتمند و فقير ان است . دو اردوگاه متخاصم را در برابر يکديگر قرار داده که هر يک داراي بينش خاص خود نسبت به آينده ي ايران است . در يکطرف اردوگاه ِ مستبدين و اقتدارگرايـان رو به رو هستيم که خواهان حفظ شرايط کنوني بوده در طرف ديگر مردمي هستند که خواهان ِ " نان - مسکن وآزادي بوده و به درستي به اين امر پي برده اند تا زمانيکه قدرت به دست ِ محافل مافيايي کنوني باقي بماند به هيچيک از خواسته هاي به حق خود نميرسند .در ميان اين دو اردوگاه جناح هاي متعدد ليبيراليست ها قرار دارد که بر مبناي نزديکي و دوري به کانونهاي قدرت و ثروتهاي هيئت حاکمه مواضع مختلفي اتخاذ کرده اند .ليبرالهاي محافظه کار که توسط نيروهايي چون "" روحانيون مبارز "" نمايندگي ميشوند بعلت وابستگي هاي مالي ؛ سياسي و فرهنگي به حکومت مطلقه با هيئت حاکمه همراه گشته در جهت حفظ حاکميت مطلقه و سرکوب خيزش هاي مردمي قدم برميدارند باز هم در همين سمت از اردوگاه سياسي ِ جامعه ليبرالهاي مياني چون حجاريان ؛ سحر خيز و جلايي پور و نيروهايي چون نهضت آزادي ؛ ملي مذهبي ها و جناح راست جبهه ي ملـي قرار دارد . اين عده نيز خواهان حفظ حکومت کنوني در عموميت آن بوده و تغيرات سطحي چون مشروطه کردن ولايت فقيه و اصلاح ِ بندهايي از قانون اساسي و تغير چند شخصيت سوخته ي اقتدارگرايان ميباشند پس طرح رفراندوم شصت ميليوني که خواهان جايگزيني حکومت مطلقه با حکومت دموکراتيک است را و راء خواست هاي محدود خويش داشته و سعي در تخريب اتحاد به وجود امده ميان نيروهاي سياسي و مروم دارند .اين است شمايل کنوني جامعه ي سياسي ايران و اهداف ِ استراتژيک نيروهاي تشکيل دهنده ي ان ؛، که در اثر ِ قطبي شدن ان توسط طرح رفراندم شصت ميليوني به وجود امده است اما اين کل جريان نيست بـه اين مفهوم که نيروهاي در گير خارج از صف ارايي استراژيک داراي اهداف تاکنيکي مخصوص به خود نيز ميباشند دو تاکنيک اراء شده توسط اين دو اردوگاه چيست؟ در مورد تاکنيک نيروهاي دموکرات در مقاله ي قبلي سخن گفتيم و مشخص ساختيم که هدفشان از طرح رفراندوم شصت ميليوني ايجاد اتحاد بين نيروهاي سياسي خواهان تغيرات ساختاري يعني دموکرات ها و ليبرال ها _ راديکال ها و اکثريت مردم حول شعار رفراندم است اما ليبرال هاي محافظه کار مياني که خواهان تغيرات ِ اساسي نيستند چون گذشته خواهان کاناليزه کردن نيروهاي مردمي در مجراهاي حکومتي جهت گرفتن سهـم و امتياز بيشـــــتر از هيئت حا کمه ي اقتدارگر ميباشند .. يعني خواهان کاناليزه کردن نيروهاي مردمي در انتخاب رياست جمهوري 84 براي حفظ و باز پس گيري امتيازات و سهم هاي از دست رفته ي خود هستند .با اتخاذ چنين موضعي در حقيقت ايـشان از يکطرف با حاکميت مطلقه بيئت کرده در مقابل طرح رفراندم شصت ميليوني صف ارايي ميکنند و از طرف ِ ديگر با پيشتوانـه مردمي به معامله بـراي سهم بيشتر با ان ميپردازند . پس بايد بـه دوستان دموکرات و ليبيرال- راديکال ياد اوري کنيم که تاکنيک طرح رفراندوم شصت ميليوني تنها زماني کارايي خواهد داشـت انرا با تحريم فعال انتخابات ِ رياست جمهوري 1384 پيوند دهيم و به اين وسيله نه تنها حکومت مطلفه را منزوي سازيم ؛ بلکه با محروم کردن جناجين محافظه کار و مياني ليبيرال ها اين نيروي حامي حکومت مطلقه را منفعل سازيــــــــــــــــم !برگرفته از سايت
0 Comments:
Post a Comment
<< Home